موضوع: "از دل برآمده"

صفحات: 1 2 4 ...6 ...7 8

  دوشنبه 18 دی 1396 07:27, توسط هم اندیشان   , 147 کلمات  
موضوعات: از دل برآمده, حجاب, کشکول

​تو اینستاگرام عکسی از یک خانوم چادری دیدم! چادرش خیلی قشنگ بود برام جالب بود بدونم که چادر به این قشنگی رو از کجا خریده؟ میخواستم زیر پستش ازش بپرسم که چشمم خورد به نظرات… - چقدر چادرتون خوشگله!!! -آدم با دیدن این حجاب دلش میخواد چادری بشه!!! -بانو حجابتون کلی تحسین داره!!! -درود بر بانوی چادری و زیبا!!! و…. اینها فقط نظرات خانوم ها نبود بلکه آقایون هم لطف کرده بودند کلی تعریف و تمجید کرده بودند. خیلی دوست داشتم من هم نظری بنویسم و هر چی فکر می کردم چیزی که مناسب و در عین حال تاثیر گذار باشه، پیدا نمی کردم! تا این که همون روز تو یکی از کلاس هام جواب گرفتم! زیر پستش نوشتم: بانوی چادری وقتی عکستون رو تو فضای مجازی منتشر میکنید، حتی با چادر؛ مثل اینه که تو خیابون عکسهاتون رو بین نامحرم ها پخش کنید!

 

(به قلم: هم اندیشان)

  پنجشنبه 14 دی 1396 18:09, توسط هم اندیشان   , 205 کلمات  
موضوعات: از دل برآمده, حدیث نوشت

به تاریخ امتحانات نگاه می کنم، وقت زیادی ندارم.

بعضی از درس ها رو در طول ترم انقدر خوندم که نیازی به مرور ندارم؛ ولی برای بعضی از درس ها کم گذاشتم. نگران این بعضی هام! ای

کاش بیشتر براشون وقت گذاشته بودم…

ای کاش برمی گشتم به سه ماه پیش که اول ترم بود! تمام تلاشمو می کردم که همه درس ها رو خیلی خوب بخونم تا الان که زمان 

امتحاناته، حسرت نخورم!

خدایا من به تو امید دارم! بهم وسعت وقت بده بتونم جبران کنم…

 

یاد روز قیامت افتادم!

یوم الحسرة!

خدایا روز قیامت می خوام چکار کنم؟! خدایا نکنه اون روز هم بگم ای کاش بر میگشتم به دنیا تا جبران کنم!

از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسرة کدام روز است که حق تعالی می فرماید: «وَأَنذِرْهُمْ یوْمَ الْحَسْرَةِ». «بترسان ایشان را از روز

حسرت». امام صادق علیه السلام فرمودند:” آن روز، قیامت است و حسرت همه خلق را فرو خواهد گرفت. زیرا نیکان حسرت می خورند

که چرا از این بیش تر نیکی نکردیم و بدها حسرت می خورند که چرا به سلوک راه حسنات مشغول نگشتیم." از او پرسیدند:" آیا کسی

خواهد بود که در آن روز حسرت نداشته باشد؟» فرمودند: «آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صل الله علیه و آله صلوات

فرستاده باشد، در روز قیامت حسرت چیزی را نمی خورد.»

 

(به قلم: هم اندیشان)

 

  چهارشنبه 29 آذر 1396 18:10, توسط هم اندیشان   , 121 کلمات  
موضوعات: از دل برآمده

چه جمله قشنگیه:  “یلدا یعنی یادمان باشد زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت”   ولی چقدر این یک دقیقه خرج روی دستمون میذاره!  چه اسراف ها که نمیشه!                قبلا فقط میوه های شب یلدا بود که پرخرج بود ولی الان بعضی ها از ماه ها قبل به فکر آماده کردن لباس شب یلدا، ظروف با طرح هندوانه و انار، آرایش مخصوص این شب، تزیین خونه با تم یلدا و خیلی چیزهای دیگه هستند! بعضی ها هم که علاقه دارن به اشتراک گذاری خاطره این شب تو فضای مجازی!                                        ولی غافل از اینکه شاید یکی با حسرت استوری اینستاگراممون رو ببینه! غافل از اینکه شاید همسایمون شرمنده بچه اش شده!!!!

 

(به قلم: هم اندیشان)

  چهارشنبه 29 آذر 1396 17:31, توسط هم اندیشان   , 86 کلمات  
موضوعات: از دل برآمده

​سر جلسه امتحان بود، هر چی فکر می کرد جواب یکی از سوال ها یادش نمیومد، تو دلش می گفت: خدایا من که همه تلاشمو کردم آخه چرا یادم نمیاد؟ یه لحظه وسوسه شد به برگه دوستش نگاه کنه؛ سرشو که بلند کرد چشمش خورد به تابلوی بالای تخته! با خط خوش نوشته شده بود:  "أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى”    (آیا نمیداند ﻛﻪ ﻗﻄﻌﺎً ﺧﺪﺍ [ﻫﻤﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ] میﺑﻴﻨﺪ؟) با خجالت سرشو انداخت پایین و تصمیم گرفت بیشتر فکر کنه، که ناگهان جواب سوال یادش اومد!

کلیدواژه ها: امتحان, خدا, وسوسه
  شنبه 25 آذر 1396 19:16, توسط هم اندیشان   , 304 کلمات  
موضوعات: از دل برآمده

​کنار پنجره نشستم ودارم درس میخونم، فردا امتحان دارم؛ صدای بچه ها میاد، مثل اینکه تو کوچه دارن بازی می کنن.

بین صداها، صدای قرآن خوندن یه پسر بچه هم میاد! و صدای مادری که پسرش رو راهنمایی میکنه!

کنجکاو میشم و از پنجره بیرونو نگاه میکنم.

چشمم میخوره به حیاط همسایه روبرویی؛

تو تراس خونه مادر و پسری در حال تمرین قرآن خوندن هستند.                       

خانومه چند لحظه سرشو گرفت بالا

ئه، این که خودشه!

همون خانومی که بعضی وقتا تو کوچه می بینمش!

چقدر دوست داشتم بدونم خونشون کجاست

هر وقت می بینمش حس خوبی بهم میده

خیلی دوست دارم باهاش دوست بشم.

تو همین فکرهام که یهو یاد کار زشتم میفتم!

خدایا منو ببخش! چند دقیقه است خیره شدم به خونه همسایه!

                     

حدود دو سال از این ماجرا گذشت و من هر روز بیشتر از روز قبل، مشتاق دوستی با او میشدم! هر وقت از خونه بیرون میرفتم آرزو میکردم ببینمش!

دست به دامن دوستام شده بودم که منو راهنمایی کنن که چطور باب دوستی رو باهاش باز کنم!

چقدر به درگاه خدا نذر کردم که اگه صلاحه خودش باعث دوستیمون بشه!

تا اینکه؛

تو یه مجلسی با دوستش، دوست شدم!

خدا رو شکر که یک قدم بهش نزدیک شدم!

روز بعد اطلاعاتی که ازش بدست آورده بودم رو  با دوستم درمیون گذاشتم!

خندید! میشناختش! کلی ازش تعریف کرد!

بهم قول داد خودش ما دوتا رو دوست کنه!
خدا رو شکر بالاخره امروز دیدمش و رسما با هم دوست شدیم!
خدایا دوستیمون در پناه تو پایدار باشه!

 پيامبر صلى الله عليه و آله :

مَن اَرادَ اللّه  بِهِ خَيرا رَزَقَهُ اللّه  خَليلاً صالحِا؛

 هر كس كه خداوند براى او خير بخواهد، دوستى شايسته نصيب وى خواهد نمود.

نهج الفصاحه ص776 ، ح 3064

1 2 4 ...6 ...7 8