« ذبیح الله | اسم همسرم... » |
ارباب بی کفن، سلام
ارباب بی سرم، سلام
این روزها خیلی ها مسافرند. مسافر سرزمین عشق! مغناطیس کربلا، همه را جذب می کند.
اما من باز هم جاماندم! باز هم به قافله عشق نرسیدم!
جواب دلم را چه بدهم؟
دل که درگیر او شد، دل کندن سخت است!
خود را به در و دیوار می زند برای معشوقش.
هر که می رود قول می دهد چند قدمی به نیابت بردارد، اما پای دلم خودش خیال پر کشیدن دارد!
این روزها دلم پای پیاده حرم می خواهد…
به قلم: هم اندیشان
فرم در حال بارگذاری ...