صفحات: 1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 16

  شنبه 31 فروردین 1398 05:47, توسط هم اندیشان   , 20 کلمات  
موضوعات: ذبیح

منِ بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
.
حیف باشد که تو یارِ من و من یارِ تو باشم!
.
.

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: آمیتیس [بازدید کننده] 
آمیتیس

چه عکس زیبایی

1398/08/04 @ 12:58
نظر از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars

احسنتم، چه تزیین زیبایی!
اجرتون با آقا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه
التماس دعا

1398/01/31 @ 05:54


فرم در حال بارگذاری ...

  دوشنبه 27 اسفند 1397 18:23, توسط هم اندیشان   , 24 کلمات  
موضوعات: ذبیح

ما عادت داریم معمولا تو مسافرت با هم کتاب می خونیم.

این بار مسافرتمون رو با نهج البلاغه شروع کردیم. کلام امیرالمومنین علیه السلام!


فرم در حال بارگذاری ...

  دوشنبه 27 اسفند 1397 18:21, توسط هم اندیشان   , 75 کلمات  
موضوعات: ذبیح

«پيامبر گرامي اسلام صلی الله عليه و آله و سلم»: سافِروا فَاِنَّكُم اِنْ لَم تَغنَموا مالاً أَفَدتُم عَقلاً. برويد مسافرت كنيد. در سفر اگر نفع مالی عايدتان نشود (لااقل) از فوائد عقلانی و تجربی آن بهره‌مند خواهيد شد. (مكارم‌الاخلاق، ص ٢٤٠)

از قدیم گفتند:
بسیار سفر باید
تا پخته شود خامی…

خدا رو شکر امسال هم قسمت شد یک ایرانگردی کوچولو داشته باشیم. ان شاءالله که بهمون خوش بگذره و بتونیم تجربه های جدیدی کسب کنیم.


فرم در حال بارگذاری ...

  دوشنبه 22 بهمن 1397 23:14, توسط هم اندیشان   , 71 کلمات  
موضوعات: از دل برآمده

زنگ در به صدا در آمد.

- کارت دعوت به جشن عروسی آورده اند. بدون فکر می گویم: مگر نمی دانند ما اهل عروسی نیستیم، چرا ما را دعوت کرده اند؟

با گلدانی در دست نزدیک می شود.

+ این چیست؟

- کارت خود را به این گلدان ضمیمه کرده اند.

چه ایده جالبی!

ناخودآگاه روی کارت را می خوانم:

” و عین

حرف اول عشق است

مثل حرف اول عاشورا… “

 

این عروسی رفتن دارد!

 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: عابدی [عضو] 
5 stars

سلام زیبا بود
احسنت

1397/11/23 @ 08:22


فرم در حال بارگذاری ...

  شنبه 20 بهمن 1397 19:19, توسط هم اندیشان   , 86 کلمات  
موضوعات: از دل برآمده

دست هایم، رج به رج تار و پود زندگی را می بافد. هر گره ای كه به چله قالی می نشيند، یک قدم به نقش زندگی نزدیک تر می شوم. با هر شانه ای که می زنم، صدای تلنگر نفسم را می شنوم. نکند گره زندگی را اشتباه زده باشم! 

که ای کاش این گونه نباشد وگرنه زمان آرایش نقش ها، اشتباهاتم خودنمایی می کنند. پس جبرانش بسی سخت است. باید گره ها را یکی یکی بشکافم. حاصل تلاشم را! پس حسرت است که می ماند…


فرم در حال بارگذاری ...

1 3 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 16